زندگی نامه سعدی شیرازی
سعدی تخلص و شهرت «مشرف الدین» ، مشهور به «شیخ سعدی» ، «شیخ شیراز» است. ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق در شهر شیراز میباشد .شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی ایرانی است. مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند. سال وفات او را بعضی 691 ه. ق ذكر كرده اند و گروهی معتقدند كه او در سال 690 ه. ق وفات یافته كه مقبره او در باغی كه محل آن نزدیك به سرچشمه نهر ركن آباد شیراز است قرار دارد.سعدی پس از تحصیل مقدمات علوم از شیراز به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تکمیل دانش خود پرداخت.او در نظامیه بغداد که مهمترین مرکز علم و دانش آن زمان به حاسب می آید در درس استادان معروفی چون سهروردی شرکت کرد.سعدی پس از این دوره به حجاز، شام و سوریه رفت و در آخر راهی سفر حج شد.او در شهرهای شام (سوریه امروزی) به سخنرانی هم می پرداخت ولی در همین حال، بر اثر این سفرها به تجربه و دانش خود نیز می افزود.سعدی در روزگار سلطنت "اتابک ابوبکر بن سعد" به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابک» و پسرش سعد بن ابوبکر کرد. برخی معتقدند که او لقب سعدی را نیز از همین نام "سعد بن ابوبکر" گرفته است.پس از از بین رفتن حکومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت.در بازگشت به شیراز، با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور به خلوت پناه برد و مشغول ریاضت شد.سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالک سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کالا و زئران اماکن مقدس همراه می کرد. از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند.آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی است.مرکز سعدی شناسی ايران از سال ۱۳۸۱ روز اول ارديبهشت ماه را روز سعدی اعلام نمود و در اول ارديبهشت ۱۳۸۹ و در اجلاس شاعران جهان در شیراز، نخستین روز ارديبهشت ماه از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی بهعنوان روز سعدی نامگذاری شد.
نمونه اشعار :
ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم
با خرابات آشناییم از خرد بیگانهایم
خویشتن سوزیم و جان بر سر نهاده شمعوار
هر کجا در مجلسی شمعیست ما پروانهایم
اهل دانش را درین گفتار با ما کار نیست
عاقلان را کی زیان دارد که ما دیوانهایم
گر چه قومی را صلاح و نیکنامی ظاهرست
ما به قلاشی و رندی در جهان افسانهایم
اندرین راه ار بدانی هر دو بر یک جادهایم
واندرین کوی ارببینی هر دو از یک خانهایم
خلق میگویند جاه و فضل در فرزانگیست
گو مباش اینها که ما رندان نافرزانهایم
عیب تست ار چشم گوهر بین نداری ورنه ما
هر یک اندر بحر معنی گوهر یکدانهایم
از بیابان عدم دی آمده فردا شده
کمتر از عیشی یک امشب کاندرین کاشانهایم
سعدیا گر بادهٔ صافیت باید باز گو
ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم
زندگی نامه هاتف اصفهانی :
هاتف اصفهانی شاعر قرن دوازدهم هجری ذر اصفهان به دنیا آمد.اصل خاندان او از اهل ارودباد آذربایجان بوده که در زمان پادشاهان صفوی از آن دیار به اصفهان هجرت کرده و در این شهر متوطن گردیده اند. تولد هاتف در نیمۀ اول قرن دوازدهم اتفاق افتاده و در آن شهر به تحصیل ریاضی و حکمت و طب پرداخته و گویا در این فنون از محضر میرزا محمد نصیر اصفهانی استفاده کرد و در شعر نیز مشتاق را راهنما و استاد خود اختیار نموده است.هاتف تا آخر عمر با میرزا محمد نصیر اصفهانی که در عصر کریم خان زند مقیم شیراز بود مکاتبه و مشاعره داشت و پس از مرگ مشتاق به همراهی دوستان خود آذر و صبا دیوان استاد خود را جمعآورد.هاتف در اواسط عمر به وطن دوست شفیق خود «صباحی بیدگلی» که از ملاکین بود رفت و سالهای عمر خود را به مصاحبت با «آذر بیگدلی» و «صباحی بیدگلی» گذرانید.هاتف قسمت آخر عمر خود را در اصفهان و کاشان و قم بسر می برده و غالباً بین این سه شهر در رفت و آمد و سفر بوده است.سید محمد سحاب ، پسر هاتف از شعرای عهد فتحعلیشاه و از مداحان مخصوص آن پادشاه بود.غزلیات هاتف بیشتر تقلید شیخ و خواجه است و غالب آنها لطیف و حاوی مضامین عاشقانۀ دلکش است.شاهکار هاتف پنج ترجیع بند اوست که هم از جهت اسلوب کلام و صحت ترکیب الفاظ و هم از لحاظ معانی و مضامین بی نظیر است.هاتف در اواخر سال ۱۱۹۸ در قم درگذشت و در آن شهر به خاک سپرده شد.
نمونه اشعار :
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی
همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون
شکنی پیالهٔ ما که خون به دل شکستهٔ ما کنی
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همهٔ غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی
تو که هاتف از برش این زمان، روی از ملامت بیکران
قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی
داستان و مطلب های متفاوت ...
ما را در سایت داستان و مطلب های متفاوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mani-2015o بازدید : 197 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 0:52