مرد آن بود
محمد بن منور
شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب میرود.» گفت: «سهل است، بزغی و صعوه ای نیز برود». گفتند :«فلان کس در هوا پرد.» گفت:«مگسی و زغنهای میپرد.» گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می شود.» شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب میشود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و بخورد و در میان بازار در میان خلق ستد و داد کند و با خلق بیامیزد و یک لحظه، به دل، از خدای غافل نباشد.
برگرفته از:اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابیسعید ابیالخیر
دعای خیر
مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد.حجّاج یوسف را خبر كردند. بخواندش و گفت: دعای خیری بر من بكن!
گفت: خدایا! جانش بستان!
گفت: از بهر خدای این چه دعاست؟
گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.
ای زبر دست زیر دست آزار
گرم تا كی بماند این بازار؟
به چـه كار آیدت جهانداری؟
مردنت به كه مردم آزادی
برگرفته از:گلستان سعدی
با نیکان به دل دوست باش و با بدان به زبان
و بنگر میان نیکان و بدان و با هر دو گروه دوستی کن. با نیکان به دل دوست باش و با بدان به زبان دوستی نمای تا دوستی هر دو گروه تو را حاصل گردد. و نه همه حاجتی به نیکان افتد. وقتی باشد که به دوستی بدان حاجت آید به ضرورت، که از دوست نیک مقصود برنیاید. اگرچه راه بردن تو نزدیک بدان، به نزدیک نیکان تو را کاستی درآید. چنان که راه بردن تو به نیکان، نزدیک بدان آبروی فزاید. و تو طریق نیکان نگه دار که دوستی هر دو قوم تو را حاصل آید. اما با بیخردان هرگز دوستی مکن که دوست بیخرد از دشمن بتر بود. که دوست بیخرد با دوست از بدی آن کند، که صد دشمن باخرد با دشمن نکند. و دوستی با مردم هنرمند و نیک عهد و نیک محضر دار، تا تو نیز به آن هنرها معروف و ستوده شوی که آن دوستان تو بدان معروف و ستوده باشند. و تنهایی دوستتر دار از همنشین بد.
برگرفته از قابوس نامه
داستان و مطلب های متفاوت ...
ما را در سایت داستان و مطلب های متفاوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mani-2015o بازدید : 172 تاريخ : شنبه 2 آذر 1398 ساعت: 21:21