زندگی نامه : اخوان ثالث - ادیب برومند

ساخت وبلاگ

 مهدی اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث متخلص به «م. امید» در اسفند 1307 هجری شمسی در مشهد چشم به جهان گشود.پدر وی پیشه عطاری داشت و اصالتاً از مردم يزد بود كه در جواني به مشهد مهاجرت كرده بود.اخوان تحـصيلات ابـتدايی و هنرستان را در مشهد گذراند و سپس به تـهـران آمد و به تدریس پرداخت.مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال 1330 منتشر کرد.پس از كودتاي 28 مرداد سال 1332، اخوان نيز مانند بسياري از اهل قلم، دستگير و زندانی شد.پس از انتشار دومین دفتر شعرش با عنوان زمستان، در سال 1336 به شهرت رسید و در همان سال به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد و در سال 1356 در دانشگاه های تهران، ملی و تربيت معلم به تدريس شعر دوره سامانی و معـاصر روی آورد؛ و دو سال بعـد، در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی به کار پرداخت و سرانجام در سال 1360 بدون حقوق و با محروميت هـميشگی از تمام مشاغل دولتی، بازنشسته شد.ایشان در سال 1369 به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعر به آلمان رفت.مهدي اخوان ثالث در روز يكشنبه 4 شهريور 1369 در بيمارستان مهر تهران بدرود حيات گفت و پيكرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسي در باغ توس به خاك سپردند.

نمونه اشعار :

به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است .
بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
دلم تنگ است.
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا ، ای همگناه ، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خوابهای بی گناهیها
و من می مانم و بیداد بی خوابی....

* * * * * * * * * *

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران‌را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است...

ادیب برومند :

عبدالعلی ادیب برومند سال ۱۳۰۳ در شهر گز اصفهان به دنیا آمد.عبدالعلی ادیب برومند در اصفهان به تحصیل پرداخت و بعد از دریافت دیپلم، سال ۱۳۲۱ به منظور ادامه تحصیل به تهران رفت و درسال ۱۳۲۴ از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته حقوق قضائی نائل گردید.ادیب در طی تحصیل در دانشکده حقوق به مطالعه پیرامون ادبیات فارسی پرداخت و به زبان‌های عربی و فرانسه نیز تسلط پیدا کرد.ادیب برومند در اردیبهشت ماه ۱۳۲۶ با دخترخاله خود فرنگیس امینی ازذواج کرد.ادیب برومند از آبانماه ۱۳۲۸ به عضویت جبهه ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق درآمد و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲بارها زندانی شد.درسال ۱۳۷۳ با همراهی چند تن از همفکران، علی‌رغم مخالفت‌ها و ممانعت‌های مسوولین امنیتی بار دیگر به ادامه فعالیت های سیاسی جبهه ملی(جبهه ملی پنجم) اقدام کرد.ادیب برومند ابتدا تخلص نهال را انتخاب کرد و سپس ادیب اصفهانی و بعد با اشارت استادانی مانند بهار به ادیب تغییر داد.او شاعری آرمانخواه بود که اشعارش بازتاب افکار آزادیخواهانه او بر ضد استعمار و استبداد و فریاد مردم رنجدیده علیه بی عدالتی و ستم پیشگی قدرت مداران ایران و جهان بود.ادیب برومند ۲۳ اسفند ۱۳۹۵ در سن ۹۲ سالگی دیده از جهان فرو بست.

نمونه اشعار :

سينه ام جز جايگاهِ آهِ دردآلود نيست
آرى اين كانون آتش خيز را، جز دود نيست
در گذرگاه جهان، كو رهروى صافى ضمير
كز غمش آينۂ خاطر، غبارآلود نيست
قلب ما خونين دلان بى غش بود چون زرّ سرخ
اين كه ما داريم، آرى قلب سيم اندود نيست
عشق را نازم كه هم درد است و هم درمان مرا
عاشق از غم گرچه رنجور است، ناخشنود نيست
هر كه را شد دامن انديشه چون دريا بسيط
در بساط همّتش انديشۂ كمبود نيست
در تعلق سود اگر خواهى، بجو كالاى عشق
ورنه زين سوداىِ بى حاصل كسى را سود نيست
تا مرا چشمى ست گريان در فراق روى دوست
گردشم جز بر كنار جوى و طرف رود نيست
يار اگر عهد و وفا را سربه سر بدرود گفت
از سر كويش مرا هرگز سر بدرود نيست
شد وفا، فرسوده كالايى به عهد ما، اديب
كز گذشت روزگارش تار هست و پود نيست

* * * * * * * * * * 

نه هر كس لاف يارى زد به محنت يار من باشد
نه آن كو دل ز من برد آشنا دلدار من باشد
ز بس خونين دلم در گلشن هستى، از آن ترسم
كه فرش سبزه در پاى تفرّج، خار من باشد
چو قايق‏رانِ دور از ساحلم، كز وحشت طوفان
نواخوانى و ره جويى، شبانگه كار من باشد
چو غم روى آورد بر من، سوى آيينه روى آرم
كه جز در وى نبينم هيچ كس غمخوار من باشد
ز دست ديده كى نالم كه گر شد آفت اين دل
كنون هر شب، پرستار دل بيمار من باشد
بنازم در دل شب، چشمك گوياى اختر را
كه گرم گفتگو، با ديده بيدار من باشد
گهى زاهد كند منعم، گهى ناصح دهد پندم
چرا هر كس به نوعى در پى آزار من باشد؟
به قصرِ رفعت آيين اميرانم، چه مى‏ خوانى؟
كه آسايشگه من، سايه ديوار من باشد
گرت آب بقا بخشند بى‏ نور صفا اى دل
بگو اين موهبت كى در خور مقدار من باشد؟
اديبا! شعرتر باشد حلاوت بخش كام دل
شكر شيرين بود، اما نه چون گفتار من باشد

( در پست بعد درباره عقیده و مذهب شینتو مطلب گذاشته خواهد شد. )

داستان و مطلب های متفاوت ...
ما را در سایت داستان و مطلب های متفاوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mani-2015o بازدید : 221 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 0:52