زندگی نامه کنفسیوس

ساخت وبلاگ

زندگی نامه کنفسیوس

کنفسیوس در ۵۵۱ پیش از میلاد در ایالت کوچک لو که امروزه بخشی از شهرستان جدید شاندونگ است متولد شد و در ۴۷۹ پیش از میلاد در سن ۷۲ سالگی درگذشت.

کنفسیوس دوران کودکی سختی داشت،پدرِ کنفوسیوس، شولیانگ هو، افسری بازنشسته بود که با شرکت در جبهه های نبرد موفّق شده بود رضایت پادشاه را به دست آورده و زمین هایی را به تملّک خود درآورد. شولیانگ سه همسر داشت که هیچ کدام از آنها نتوانسته بودند برایش پسری بدنیا آورند.همین دلیل، در سال 555 قبل از میلاد، شولیانگ هو، در حالی که شصت و چهار سال سن داشت، دختری پانزده ساله به نام یان چنگ تسای را به عنوانِ همسر متعه خود اختیار کرد.وقتی کنفسیوس هنوز سه سال داشت، پدرش مُرد و او را در فانگشان، واقع در لوی شرقی، به خاک سپردند. با مرگِ شولیانگ هو، کنفسیوس و مادرش مجبور بودند از بقیه خانواده جدا شوند، به نحوی که حتّی اجازه نداشتند در مراسم خاکسپاری شولیانگ شرکت کنند. از آن جا که مادرِ کنفسیوس، زنِ رسمیِ شولیانگ به حساب نمی آمد؛ چیزی از میراثِ شولیانگ به او نرسید و کنفسیوس روزگار کودکی خود را در فقر گذراند.
کنفوسیوس در بیشتر دوران عمرش از مقامات چندان بلندپایه نبود، اما دانش زیادی داشت. در چین باستان آموزش و پرورش از حقوق ویژه اشراف بود. اما کنفوسیوس با شیوه خود این حق را از آنان گرفت و خود شاگردانی را جذب کرد و به آنها آموزش داد. گفته می‌شود که وی سه هزار شاگرد داشته و در میان آنها چند تن جزو دانشمندان آینده بوده‌اند.
کنفوسیوس در پنجاه سالگی به خدمت فرماروایان دولت چو رسید و حکومت یکی از شهرهای بزرگ را در دست گرفت. او رسیدن به مقام حکومتی را بهترین راه ایجاد اصلاحات اجتماعی می‌دانست.
کنفسیوس پس از سفرهای طولانی و دیدار با لائوتزه، به لو آمد و به پیشنهاد پادشاه آن ایالت، مقام وزارت دادگستری را برعهده گرفت و پس از مدتی نیز وزیر امور داخله شد؛ تا این که سرانجام به وزارت اعظم ایالت لو رسید. در این زمان عدالتی که او در کارش داشت، باعث برانگیخته شدن مخالفت‌ها و عزل او از مقامش بود. وقتی در روز عید، از گوشت قربانی برایش نفرستادند، کنفسیوس این اقدام را بهانه قرار داد و وطنش را ترک کرد.
پس از آن، کنفسیوس بیشتر عمرش را در بین ایالت‌های چین سرگردان بود. سخنان او در مورد شیوه حکومت و اخلاق حاکمان، مورد پذیرش هم‌روزگارانش واقع نشد و حتی به زندان نیز افتاد.

وی آفرینش جهان را مبتنی بر قانون قطبیت می‌داند؛ به این منظور که از هستی مطلق٬ نخست موجودی یگانه که خود کنفسوس آن را قطب بزرگ می‏خواند ٬منبعث می‏شود و همراه آن قطب دیگری که قسمت پذیر است بوجود می‌آید. این دو قطب با هم روبرو و به هم پیچیده می‏شوند. از این جا جهان کون و فساد مانند دو نیروی قوی و ضعیف یا روشنایی و تاریکی و یا نماینده صفات مرد و زن٬ پا به عرصه هستی میگذارد و تغییر و تبدیل یافتن این دو قطب٬ اساس به وجود آمدن خوبی یا بدی و یا خیر و شر است.

داستان و مطلب های متفاوت ...
ما را در سایت داستان و مطلب های متفاوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mani-2015o بازدید : 182 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1396 ساعت: 14:26