ادعای مرد فاسق!مسافري در شهر بلخ جماعتي را ديد كه مردي زنده را در تابوت انداخته و به سوي گورستان ميبرند و آن بيچاره مرتب داد و فرياد ميزند و خدا و پيغمبر را به شهادت ميگيرد كه والله، بالله من زندهام! چطور ميخواهيد مرا به خاك بسپاريد؟ اما چند ملا كه پشت سر تابوت هستند، بي توجه به حال و احوال او رو به مردم كرده وميگويند: پدرسوخته ي ملعون دروغ ميگويد. مُرده.مسافر حيرت زده حكايت را پرسيد. گفتند: اين مرد فاسق و تاجري ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پيش كه به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضي بلخ شهادت دادند كه ُمرده و قاضي نيز به مرگ او گواهي داد. پس يكي از مقدسين شهر زنش را گرفت و يكي ديگر اموالش را تصاحب كرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعاي حيات مي كند. حال آنكه ادعاي مردي فاسق در برابر گواهي چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نميافتد. اين است كه به حكم قاضي به قبرستانش ميبريم، زيرا كه دفن ميّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا جايز نيست.از كتاب: كوچهچه کشکی، چه پشمیچوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.در حال مستاصل شد....از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی... نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خود, ...ادامه مطلب
آزادی قمریها از لیتسهسالها پیش از این در سرزمین هان رسم چنان بود که هریک از رعایای حاکم در بامدادِ نخستین روز هر سال قفسی پر از قمری به آستان بَرَد تا حاکم به دست خوبش قمریان را آزاد کند. حاکم، قمری ها را یکایک پرواز میداد و به تقدیمکنندگانِ آنها هدیهای میبخشید. روزی فرزانهای با حاکم گفت: رعایای تو از پیشکش کردن قمریانِ محبوس ناگزیرند، و تو آن پرندگان را به هوا پرواز میدهی. آیا در این حکمتی نهفته است؟ حاکم گفت: بدینگونه، رعایای قلمروِ من از گذشت و بزرگ منشی سلطان خویش آگاه میشوند. آنگاه فرزانه روشندل با حاکم گفت: چندان که زمان تقدیم پرندگانِ محبوس فرا رسد، رعایای تو هرکجا بر جلگه و کوهپایه و دشت دام میگسترند تا پرندگانِ بیآزار را فرا چنگ آرند؛ و پیش از آنکه ده قمری زنده در قفس کنند و به آستان تو آرند، بیگمان صد قمری و سار و کبوتر را پر میشکنند و به خون میکشند.... آیا اگر حاکمِ دریادل یکسر قلمِ منع بر شکارِ پرندگان کشد و این رسم نادرست از میان بردارد، بر گذشت و دادگریِ خویش دلیل روشنتر ارائه نکرده است؟ماهی در سیلچوانگ تسه که مردی اندیشمند و تهیدست بود، روزی به سمت شطِ بزرگ رفت تا از ارباب توانگری که در آن ناحیه بود قرض بگیرد. اما مرد توانگر به او گفت: شک نکن که قرضی که میخواهی به تو خواهم داد اما باید کمی تحمل کنی تا زمینم محصول دهد و آن را بفروشم، آنگاه 300 سکهی نقره به تو خواهم داد. چوانگ تسهِ چینی چنین گفت: در مسیر که به سمت خانهی تو میآمدم در بیابان در رودخانهای خشک ماهی کوچکی دیدم که فریاد میکرد، ای رهگذر من از نژاد ماهیان دریایی هستم که از بختِ بد به این رودخانهی خشک افتادهام. اگر به من کمک نکنی چیزی نمیگذرد که بمیرم و جانم تب, ...ادامه مطلب
دیوار فرو ریختهمرد ثروتمندی دید که دیوار خانهاش بر اثر باران سیلآسا فرو میریزد. پسرش خرابی دیوار را دید و به او گفت، این شکاف را خیلی زود باید ببندیم وگرنه دزدان از تاریکی شب استفاده میکنند و از این راه هرچه داریم غارت میکنند. مرد تهیدستی نیز در همسایگی آنان زندگی می کرد. مرد تهی دست همین که شکاف دیوار را دید به او گفت، این شکاف را زود باید ببندید وگرنه دزدان از تاریکی شب استفاده میکنند و اموالت را غارت میکنند. این اتفاق افتاد و مردی از شکاف دیوار وارد خانه آن مرد شد و هر چیز کوچک و بزرگی که داشت به غارت برد. مرد ثروتمند به همگان فخر میفروخت که من پسری دارم که خیلی داناست و در پیشگویی قدرت زیادی دارد، حال آنکه دزد خانهاش همان مرد فقیر همسایه بود.حلزون و ماهیخوارحلزون بزرگی در ساحل، صدف خود را باز کرده بود تا از گرمای آفتاب استفاده کند. در همین حین مرغ ماهیخواری به قصد شکارش منقارش را درون صدف برد و حلزون که احساس خطر کرد صدفِ خود را بست. منقار ماهیخوار در صدف ماند و تلاش ماهیخوار برای رهایی فایدهای نداشت؛ صدف در منقار پرنده ماند. مرغک درازپا با خود گفت اگر امروز و فردا باران نبارد بیشک حلزون خواهد مرد. حلزون گرفتار اندیشید اگر امروز و فردا منقار ماهیخوار را رها نکنم، بیشک پرنده از گرسنگی هلاک میشود. در آن هنگام ماهیگیری بیچیز که از آنجا میگذشت آن دو را دید و ماهیخوار و صدف را شادمان به خانه برد تا غذای مطبوع شب بشود.زنجره و حشره آخوندک و گنجشکزنجره، شاد و مست بر روی درختی شبنم زده نغمه میخواند و بدون آنکه بداند آخوندکی گرسنه در کمین اوست. آخوندک گرسنه، مغرور و شاد بازوان قیچی وارش را باز کرد و زنجره را ربود، بدون آنکه از وجود گنجشکی در کمین خویش آگاه , ...ادامه مطلب
قديمي ترين کتابي که به نثر پارسي دري به جاي مانده است رساله اي است در احکام فقه حنفي تصنيف حکيم ابوالقاسم بن محمد سمرقندي که به خط محمد بن محمد حافظي معروف به خواجه پارسا استنساخ شده است اين رساله که فقط يک نسخه قديمي (و يک رونوشت آن) به جاي مانده است از مقدمه شاهنانه ابومنصوري هم که معمولاً به عنوان قديم ترين اثر باقي مانده نثر فارسي شمرده مي شود قديم تر است که تاريخ تأليف آن را حدود 315 هجري يعني قريب 35 سال پيش از تأليف شاهنامه ابومنصوري شمرده اند.در خبر است که عيسي ـ عليه السلام ـ مناجات کرد و گفت : «يا رب دوستي از دوستان خود به من نماي» حق تعالي ـ فرمود: به فلان موضع رو، آنجا رفت، مردي ديد در ويراني افتاده گليم بر پشت، آفتاب بر وي عمل کرده و سياه شده، و از دنيا با وي چيزي ني ـ باز مناجات کرد: يا رب دوستي ديگر با من نماي» خطاب رسيد« به فلان موضع ديگر رو.» آنجا رفت، کوشکي ديد بلند و درگاهي عظيم. خادمان و حاجبان بر آن در ايستاده، به رسم ملوک او را در کوشک درآوردند با اعزاز و اکرام، و خواني به رسم ملوک پيش او بنهادند و انواع طعامها. دست باز کشيد، خطاب رسيد: «بخور که او دوست ماست» گفت: «يا رب يک دوست بدان درويشي و يک دوست بدين توانگري؟» فرمان آمد که «يا عيسي، صلاح آن دوست و درويشي است؛ اگر توانگرش داريم، حال دل او به فساد آيد، و صلاح اين دوست در توانگري است، اگر او را درويش داريم، حال و دل او به فساد آيد. من به احوال دلها، بندگان داناترم.»(برگزيده نثر فارسي دوره هاي سامانيان و آل بويه فراهم آورده دکتر محمد معين، ص 4-2)شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب میرود.» گفت: «سهل است، بزغی و صعوه ای نیز برود». گفتند :«فلان کس در هوا پرد.» گفت:«مگسی و زغنهای میپرد.» گفتند: «فلان کس در , ...ادامه مطلب
کلینیک خدا اثر : احمد شاملوبه کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم …خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب , ...ادامه مطلب
مرد آن بود محمد بن منورشیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب میرود.» گفت: «سهل است، بزغی و صعوه ای نیز برود». گفتند :«فلان کس در هوا پرد.» گفت:«مگسی و زغنهای میپرد.» گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری ب, ...ادامه مطلب
جنگ های میان اشکانیان و رومی ها به مجموعه ای از نخستین جنگ های 719 ساله امپراتوری های ایران و روم می گویند ، یکی از این نبرد های حماسی نبرد های فرهارد چهارم ( امپراتور اشکانی ) و مارک آنتونی و آگوستوس, ...ادامه مطلب
نخستین و ترجمه و های ادبیات و کلاسیک و فارسی و به زبان و فرانسه و توسط مجید سلیمانی، پژوهشگر تاریخ ادبیات در گفت و گو با شهروز مهاجر برای خواندن کامل گفت و گو و بحث ها به سایت اصلی منبع : ایوان ،فرهنگ ایران و ف, ...ادامه مطلب
فیلم و های سه گانه و رنگ ( آبی - سفید - قرمز و ) اثر: کريستوف کيشلوفسکي شاید تا به حال اسم این مجموعه و سه گانه را نشنیده باشید ولی شاید متعجب شوید که بدانید پایه و ستون سینمای فرانسه را به دلیل این مجموعه ف, ...ادامه مطلب
(( ضرب مربوط به المثل حرف های اصیل فارسی و مربوط به ریشه حرف و معنی آنها )) آب از سرچشمه گل آلود است آب از سرچشمه گل آلود است، مصداق بی کفایتی و تدبیر نادرست شخصی که در رأس آن امور است، سرچشمه می گیرد؛ چرا که تا آب از سرچشمه, ...ادامه مطلب
مربوط به اروپا حرف ی دوران قدیم یا مربوط به اروپا حرف ی کلاسیک ویا مربوط به اروپا حرف ی عصر باستان عبارتی است که مربوط به برای حرف محدودهٔ زمانیِ طولانی از مربوط به تاریخ حرف در منطقهٔ مدیترانه که شامل تمدنهای یونان باستان و روم باستان است گفته می شود ، این دورهٔ ت, ...ادامه مطلب
زندگی نامه بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی ب, ...ادامه مطلب
کاربران عزیز : سعی می کنیم در آینده به موضوعات مهم تاریخ ، زندگ, ...ادامه مطلب
کوه های راشمور یکی از معروف ترین مکان های تاریخی و تفریحی در آمریکا هست که نام های زیادی دارد ماننده کوه های قضاوت ، بنیانگذار سیاست و اقتصاد که معروف ترین نام های او هستند. این کوه از سمت راست :((آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، توماس جفرسون، و جرج واشینگتن)) که جز برترین و مهم ترین افراد شایسه و رییس جمهور محبوب بودن حک شده است. این کوه برای احترام به این چهار مرد بزرگ ساخته شده است و ساختن ,راشمور ...ادامه مطلب
کوه های راشمور یکی از معروف ترین مکان های تاریخی و تفریحی در آمریکا هست که نام های زیادی دارد ماننده کوه های قضاوت ، بنیانگذار سیاست و اقتصاد که معروف ترین نام های او هستند. این کوه از سمت راست :((آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، توماس جفرسون، و جرج واشینگتن)) که جز برترین و مهم ترین افراد شایسه و ریی, ...ادامه مطلب