داستان و مطلب های متفاوت

متن مرتبط با «مهدی» در سایت داستان و مطلب های متفاوت نوشته شده است

خوان هشتم - مهدی اخوان ثالث

  • زال از کنیزی، صاحب پسری شد که همه پیشگو ها بر آن شدند که باعث نابودی خاندان زال خواهد شد. زال نیز برای اینکه پلیدی و نحسی را دور سازد نام فرزندش را شَغاد نهاد. "به جز کام و آرام و خوبی مباد - ورا نام کردش سپهبد شغاد" زال برای امان یافتن از اتفاقات بد، پسر را به کابل فرستاد. شغاد نیز بزرگ شد و با دختر شاه کابل ازدواج کرد. رستم پهلوان اسطوره ای ایران زمین که برادر ناتنی شغاد بود، هر ساله از همه مناطق مالیاتی را برای کشور جمع می کرد. شغاد انتظار داشت که علت آنکه داماد شاه کابل است، دیگر حال رستم از او مالیاتی دریافت نکند، اما رستم مانند هر ساله این کار را تکرار کرد و این علتی شد برای افزایش حسادت شغاد به او. شغاد تصمیم گرفت با همدستی شاه کابل، رستم را نابود سازد بنابراین آن دو با مکر و هزاران حلیه در نهایت توانستند رستم را به مهمانی ای دعوت کنند. آن دو رستم را به قصد تفریح و شکار به دشتی بردند و با نهایت پستی و بی شرمی او را در چاهی ژرف و فراوان از نیزه های زهر آلود انداختند و به قتل رساندند.در این شعر، مهدی اخوان ثالث (ماث) به این داستان قدیمی، رنگ و بوی اجتماعی و امروزی داده است و ظلم و ستم زمانه، مرگ مظلومانه جوان مردان و فریبکاری نامردان را مطرح می کند. رستم هفت خان(= خوان) را پیروزمندانه پشت سر نهاد ولی در نهایت در خوان هشتم شکست می خورد. چرا که این مرحله، مبارزه با تزویر و دو رویی و حیله است. شاعر از بیان این شعر این قصد را دارد که بگوید حتی رستم نیز در برابر این همه دورویی و فریب، شکست می خورد و از پا درمیاید.یادم آمد هان!داشتم می‌گفتم: آن شب نیزسورت سرمای دی بیدادها می‌کردو چه سرمایی، چه سرماییباد برف و سوز وحشتناکلیک خوشبختانه آخر سرپناهی یافتم جاییگرچه بیرون تیره بود و, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها