داستان و مطلب های متفاوت

متن مرتبط با «ارژن» در سایت داستان و مطلب های متفاوت نوشته شده است

گزیده اشعار بیژن ارژن

  • هر لحظه دم از نفاق با هم بزنندیا حرفی از این سیاق با هم بزنندیک بار نشد عقربه های ساعتیک دور به اتفاق با هم بزنند* * * * * گوشی نشنیدم که حرفی باشدچشمی که تماشای شگرفی باشدکبکی است که سر به زیر برفی داردبی آنکه در این میانه برفی باشد* * * * * هر روز دروغ بیشتر خواهد شدباغ از پی باغ بی ثمر خواهد شداین شاخه ی راست دروغی ست بزرگ فرداست که دسته ی تبر خواهد شد* * * * * عاشق شده ای خیال پرداخته ایدنیای بدی برای خود ساخته ایآنگونه که فکر می کنی نیست رفیقآدم ها را هنوز نشناخته ای* * * * * با هیچ کسی مگو که در تب چه گذشتدر بستر اضطراب بر لب چه گذشتاین راز بزرگی ست که بین من و توستبگذار کسی نداند آن شب چه گذشت* * * * * تا چشمه نجوشید سرازیر نشددر ذهن تو ،رودخانه تصویر نشدبا حرف زدن کسی به جایی نرسیدبا گفتن نان ، هیچ کسی سیر نشد* * * * * دنیا در دست خواب گردان ها بودصحرا مسخ سراب گردان ها بودمشتی تخمه دهانشان را بسته استاین قصه آفتاب گردان ها بود* * * * * گفتند فقط مترسک و چوبی بودچوبی که فقط حکایت خوبی بودباد آمد و دکمه ی مترسک وا شدبر سینه ی او مسیح مصلوبی بود* * * * * ما شاخه ای از ایل شقایق هستیمبا دردسر عشق موافق هستیمدر پرده چرا سخن بگویم حاشابگذار بدانند که عاشق هستیمبیژن ارژن بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها